معنی کارگردان فیلم تد
حل جدول
مک فارلین
فیلمی از تد کاچف
اولین خون
فیلمی از تد رابینسون
قلب های تنها
کارگردان فیلم شرفناز
حسن نجفی
کارگردان فیلم گذشته
فرهادی
لغت نامه دهخدا
تد. [ت َدد] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: پستان حیوانات. ج، تدود. (دزی ج 1 ص 142).
کارگردان
کارگردان. [گ َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمودبن عمر ربنجنی). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات. || ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرو هشتیدن، آونگیدن آویزان شدن، جنبیدن، دو دل شدن
واژه پیشنهادی
تد کاچف
کارگردان فیلم عشق فیلم
ابراهیم وحیدزاده
کارگردان فیلم شهر موش ها
کارگردان سینمایی «محمّدعلی طالبی»
کارگردان عروسکی «مرضیه برومند»
اصطلاحات سینمایی
کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.
نمایاب کارگردان
وسیله ای که کارگردان به همراه دارد و از آن در انتخاب عدسی مناسب برای فیلم برداری از هر نما استفاده می کند. نمایاب به کارگردان یا مدیر فیلم برداری اجازه می دهد که تصویر را در اندازه های نسبی مختلف ببیند و به این ترتیب عدسی مناسب با اندازه مطلوب را انتخاب کند.
فارسی به عربی
اسی فهم
معادل ابجد
1060